دلنوشته درباره امام رضا علیه السلام
وقتی به حرمت میروم، از دست صیاد روزگار آهو صفت میدوم و خود را به آغوشی میاندازم، مهربانتر از آغوش مادر و از آنجا بوی خدا میآید، بوی علی، بوی زهرا، بوی حسن و بوی سیب و بوی حبیبم حسین؛ که آنجا فرشته صفتی به جسم خالیم روحی تازه بخشد؛ که کوله بار دردهایم را لحظهای بر زمین بگذارم و نفسی تازه کنم.
*****دلنوشته درمورد امام رضا (ع) *****
رضا جان از بچگی با کرمت آشنایم.آن زمانیکه پدر مرا بلند می کرد و روی شانه اش می نشاند تا بوسه بر صدفی بزنم که دردانه مروارید جسمت در آن آرمیده، و من با تمام شور و شوقم بوسه ای معصومانه بر ضریحت می زدم.رضا جان پاک،ساده،عاشقانه می گویم:با آمدنت روی تمام آبرومندان عشق را سفید کردی و با رفتنت دیدگان عشق تاریک و سرد شده.
ادامه مطلب
درباره این سایت